طاقت بیار رفیق :)
شرح زندگی
امروز یک فکر کثیفی به سرم زد... نمیدونم شایدن واقعیت داشته باشه.... امروز منو اون و دوست صمیمیم باهم چت گروهی دادیم. (اینو بگم که ما سه تا خیلی با هم صمیمی هستیم دوستای صمیمی ولی من و اون عاشقم شدیم ولی دوستم خبر نداره) تو چت گروهی از طرز حرف زدن دوستم احساس کردم عشقمو دوس داره... نمیدونم چرا ولی آخه منو دوست صمیمیم اخلاقمون مثه همه از طزر برخوردش فهمیدم یه احساسی نسبت بهش داره و احساس کردم اونم یه جورایی اونو دوس داره یا یه حسی بهش داره... به یه بهانه ای چت گروهیو بستم اونا هم اومدن بیرون... واقعا داش اعصابم خورد میشد. نمیدونم چم شده... خیلی حالم گرفتس. اونم یه ذره امروز اخلاقش با من سرد بود. از دوستم پرسیدم چی کار میکنی گقت دارم عکس نگاه میکنم گه گاهی هم "م" pm میده در صورتی که حتی یه pm هم به من نمیداد. واقعا فکرم مشغوله. دوسم داره ولی احساس میکنم تو قلبش یه احساسی نسبت به دوستم داره و من اینو نمیخام. دیگه بهش نمیگم دوست دارم میخام یه ذره سرد باهاش برخورد کنم شاید اینطوری بهتر باشه چون احتمالا داره با خودش میگه اینکه عاشقی کورش کرده پس چیزی نمیبینه یا فک میکنه که آره...این اینقدر منو دوس داره که خرش میکنم با یه حرفی. ای کاش افکارم غلط باشه...خدا کنه این دوتا هیچ احساسی نسبت به هم نداشته باشن... با اینکه میدونم همینطوره................................
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |